خاطره: افسردگی و ایرانی


خوش آن زنگی که دبیر دیر آید همی...

زنگ تفکر و سواد رسانه ای دبیر خسته و نالان از کلاس قبل اومد

معلوم بود بچه های یازدهم حسابی اذیتش کردن و دیگه نفس صحبت نداشت

به یکی از بچه ها اشاره کرد و گفت خانم فلانی بلند از روی درس سه بخون من میرم دفتر آبجوش بخورم بنده خدا دوستم شروع کرد :درس سوم تاثیر ماهواره ها بر.... 


تا  دبیر از کلاس بیرون رفت من «سی دی توقف ممنوع » رو گذاشتم تو دستگاه و فصل ماهواره رو باز کردم و دومین کلیپ که خیلی ازش خوشم اومده بود رو پخش کردم

اولش بچه ها فقط به احترام اینکه من دوستشونم و اینا وانمود میکردن که خیلی جالبه و مشتاقانه میدیدن اما بعد از دو سه دقیقه اول واقعا براشون جالب شد و...


کلیپ رسید به یه قسمتی که مجری شبکه‌ فارسی وان پرو پرو در اومد گفت در جمهوری اسلامی از 365 روز سال 300 روز در حال عزاداری هستند و آن ها مردم را به افسردگی و انزوا می کشانند،

اینجا بود که وارد عمل شدم و گفتم :بچه ها احیانا این امام های ما شهید میشن ما براشون روضه میگیریم یه روزی هم متولد شدن دیگه

خو ب اون روز ها هم ما جشن میگیریم

تازه عید غدیر میشه سه روز جشن میگریم

نیمه شعبان ده روز ، این ورش ده روز اون ورش همش در حال شیرینی و شربت، خوردن و دادن

مبعث و قربان و فطر و... فاکتور میگیریم

بعدشم تو کدوم کشور اروپایی به خاطر یه عید باستانی 20 روز بچه ها تعطیلن؟

نوروز از 25 اسفند تعطیلیم و تو بازار مشغول‌ خرید تا آخر فروردین که خرامان خرامان از سفر نوروزی بر می گردیم

ما افسرده ایم؟؟؟

بچه ها با دقت بیشتری شروع به گوش کردن کردن منم از حق نگذریم نذاشتم وقت از دست بره و رو هر قسمت براشون یه توضیحی پس زمینه میرفتم

 تا دبیر با لیوان آب‌جوش برگشت و این سکوت بچه ها رو که دید تعجب کرد

منم ادامه حرف ها رو با کلیپ رفتم جلو

دبیر اومد دفتر نمره رو برداشت و کیفش رو انداخت رو شونه و رفت ته کلاس نشست و تا آخر زنگ ما کلیپ میدیدیم.